آیا میدانیدکه
نظریههای آسیبمحور که بیش از صد سال است تنها بر روی نقصهای یادگیری متمرکز است، با ظهور نظریههای جدید شناختی، تصویربرداریهای مغزی، گزارش موفقیتهای علمی و کارکردهای افرادی که در زمرهی کودکان LD بودهاند، به نفع نظریههای تفاوتمحور کمرنگتر شده است؟
نظریهی چندگونگی عصب شناختی[1] تفاوت را در قلب پاردایم خود جایگزین نقص و کمبود کرده و گسترهی بزرگ تفاوتهای مختلف شناختی در افراد را مطرح ساخته است. این چتر بزرگ تمام وضعیتهای نارساخوانی، نارسانویسی، نارسایی حساب، نارسایی حرکتی، اوتیسم، بیش فعالی، نقص توجه و ... را در بر دارد.
به طور خلاصه نظریه چندگونگی عصب شناختی معتقد است:
-
مشکلات یادگیری ناشی از نقص یا کمبود نیست بلکه نشانهی پردازش متفاوت شناختی است.
-
آنچه که مشکل ایجاد کرده است سیستم آموزشی و سامانههای اجتماعی است که متناسب با پردازش شناختی این افراد نیستند.
-
به جای اینکه به دنبال نقصها باشیم باید هستهی اصلی تفاوتها بین افراد نرمال و افراد دارای چندگونگی عصب شناختی را بررسی کنیم.
اصول نظریه چندگونگی عصب شناختی، همزمان در بسترهای پژوهشی دیگر در کشورهای مختلف و به گونههای متفاوتی مورد تایید قرار گرفته است. بررسی ویژگیهای شناختی افرادی که به عنوان یادگیرندگان دیداری-فضایی[2] هستند، نشان داد که بسیاری از این افراد، علیرغم تواناییهای ناشناختهای که دارند، در مدرسهها دچار مشکلات خاصی هستند. برخی پژوهشگران نشان دادند بسیاری از نارساخوانان[3] و حتی بیش فعالها و افراد طیف اوتیسم دارای تفکر دیداری-فضایی و خلاقیت بالقوه هستند.
نظریهی چندگونگی عصب شناختی معتقد است، این افراد دارای تفکر چند بعدی دیداری، خلاقیت و نوآوری و ... هستند.
تصویربرداریهای مغز برخی از نارساخوان ها نشان داده که آنها در زمان انجام فعالیتهای شناختی الگوهای متفاوتی را نشان میدهند و به همراه این پژوهشها، موفقیتهای علمی، هنری، اجتماعی، اقتصادی بسیاری از آنان باز هم مهر تایید محکمی است بر این که مشکلاتی که این افراد در مدرسه با آن دست و پنجه نرم میکنند، ناشی از پردازش متفاوت شناختی است که سیستم آموزشی جهان با آن هماهنگ نیست و نمیتواند آن را بپذیرد.
برای آشنایی با برخی از این افراد میتوانید به آدرسهای زیر سری بزنید:
https://www.dyslexia.com/famous/charles-schwab/
https://blog.ongig.com/diversity-and-inclusion/famous-people-with-autism/
https://blog.ongig.com/diversity-and-inclusion/famous-people-with-adhd/
در حال حاضر بزرگترین نهضتهای حمایتی و آموزشی در دیگر کشورها را همین افراد بزرگسال دارای مشکلات یادگیری رهبری میکنند، کسانی چون رونالد دیویس[4]، نیل الکساندر پس[5]، دین استارباک برگنیر[6]و .... آنچه در بیوگرافی اغلب این افراد مشترک است تجربهی سختیها، سرزنشها، اضطرابهای وحشتناک و تروماهایی است که فقط به دلیل متفاوت بودن و عدم تشخیص درست و به موقع تجربه کردهاند.
به جرات میتوان گفت این افراد موفق، که با برچسبهای LD, ADD[7],ADHA[8],ASD[9],… شناسانده شدهاند، خوش شانسترین آنها هستند، زیرا با وجود تمام تجربیات تلخ و تلاشهای طاقت فرسا توانستهاند مسیر خود را از سیستم آموزشی جدا کرده و تواناییهای شگفت انگیز مغزشان را شکوفا سازند. در حالی که اغلب این کودکان به دلیل سرخوردگیهای هیجانی و سرکوب شدید عاطفی با وجود داشتن ذهنی توانمند، پس از ترک تحصیل در پایههای مختلف تحصیلی (ابتدایی، متوسطه، دبیرستان، ...) یا ناتوان و افسرده میشوند و یا راههای دیگری را برای گذران زندگی، کسب درآمد و تامین مالی خود پیدا میکنند.
نگاهی به آمارهای زندانیان در دیگر کشورها نشان میدهد که تعداد زیادی از آنان نارساخوان، بیش فعال و ... هستند. جکی هیو ایت مین[10](2012) و دبورا هریس[11](2012) گفتهاند که درصد بالایی از زندانیان بریتانیا نارساخوان هستند. سیلویا مودی[12] (2000( و توماس ویلکینسون[13] (2015) اعلام کردهاند که 50 درصد از افرادی که در زندانها به سر میبرند، نارساخوان هستند. یانگ و همکاران [14](2015) در یک فراتحلیل گزارش کردند که در حدود 25 درصد زندانیان در کشورهای مختلف افراد بیشفعال بودهاند.
آیا زمان آن فرا نرسیده است که ما نیز نگاه متفاوتی به این افراد داشته باشیم و با تغییراتی هر چند کوچک در سامانهی آموزشی و روشهای تشخیصی و درمانی، مسیر زندگی را برای آنان هموارتر سازیم؟؟؟
[1] Neurodiversity
[2] visual-spatial learner
[3] dyslexics
[4] Ronald Davis
[5] Neil Alexander-Passe
[6] Dean Starbuck Bragonier
[7] Attention deficit disorder
[8] Attention deficit hyperactivity disorder
[9] Autism spectrum disorder
[10] Jackie Hewitt-Main
[11] Deborah Harris
[12] Sylvia Moody
[13] Thomas Wilkinson
[14] Jonathan Young