در میان دانش آموزان، کسانی را میبینیم که به رغم موفقیت در پایههای دوره دبستان، هنوز هم در مهارت نوشتن مشکل دارند. اما دانشآموزانی که درگیر نارسایی نوشتن / dysgraphia هستند، در نوشتن با دست، دچار مشکل بیشتری میشوند تا سایر موارد (سوسا، 1388). تعدادی از کودکان در روند فرایند رشدی خود قادرند به طور طبیعی بنویسند؛ اما عدهای دیگر در درک قضاوتهای فضایی با مشکل مواجه میشوند و نمیتوانند حرکات ظریف در نوشتن را کسب کنند. خط و نوشتار آنها به طور مداوم، بدشکل و ناخوانا میشود (گرین،1379). به همین دلیل وقتی به ارزیابی برگههای امتحانی این دانشآموزان میپردازیم، مشاهده میکنیم که قسمت عمدهای از نمره آزمون را فقط به دلیل بدخطی از دست داده اند.
مهارتهای پیشنیاز برای نوشتن، عمدتاً عبارتند از: درک موقعیت بدن فرد نسبت به اشیا، درک مفاهیمی چون بالا، پایین، چپ، راست، ادراک اندازهها و شکلها و بازشناسی آنها، درست گرفتن کاغذ نسبت به چشمها و بدن، چرخش دست برای تولید منحنیها و کپی کردن شکلهای هندسی (احدی و کاکاوند، 1382).
بیان نوشتاری در واقع فرایند انتقال تفکر بر روی کاغذ است. افراد دچار نارسانویسی، معمولا مشکلات شدیدی در برقراری ارتباط با کمک نوشتن دارند. نوشتههای این افراد پر از غلطهای املایی، نشانههای سجاوندی، عدم رعایت حروف بزرگ و کوچک، خطاهای نگارشی و دستوری است. نوشتههای آنها مختصر، سازمان نیافته و از نظر فکری و انتزاعی، ضعیف هستند و این مهارت اندک در برقراری ارتباط نوشتاری ممکن است تا بزرگسالی نیز ادامه یابد (لرنر،1384).
از جمله نشانههایی که میتوان در نوشتهها و رفتارهای یک نارسانویس در هنگام نوشتن دید، بهطور خلاصه میتوان به این موارد اشاره کرد:
-
عدم تناسب در شکل حروف، ترکیب موارد بالاتر و پایینتر، سرهنویسی حروف و جدا نویسی
-
نوشتن کلمات و حروف به صورت ناتمام
-
با خود صحبت کردن هنگام نوشتن
-
تماشای دست هنگام نوشتن
-
موقعیت نامناسب کودک در مقابل صفحه کاغذ و در نظر نگرفتن حاشیهها
-
کندنویسی و عقب افتادن از کلاس
-
ایجاد فضاها یا فاصلههای نامناسب در بین حروف
-
بد قلم به دست گرفتن و بد نشستن
-
کج نوشتن حتی در صفحههای خطدار (سوسا، 1388)
دیوید سوسا، انواع سه گانه نارسانویسی را با توجه به مشکلات مشترکی که با دیگر ناتواناییها دارد شناسانده است:
نوع |
نشانه |
علل احتمالی |
نارسانویسی– نارساخوانی |
به طور معمول، متن نوشته شده با خوانایی ضعیف و تلفظ غیر معمول شدیدی همراه است؛ اما رونویسی متن مناسب است. |
نواقصی در تبدیل کردن آواها به حروف دارد.
|
نارسایی مهارت حرکتی– نارسانویسی |
متن نوشته شده خوانایی ضعیف دارد اما از نظر تلفظ مناسب است. رونویسی از متن نامناسب است. |
نواقصی در کنترل ماهیچهای بروندادهای حرکت انگشتان و مچ دست دارد. |
نارسانویسی فضایی |
متن نوشته شده از نظر خوانایی ضعیف اما املای مناسبی دارد. رونویسی رضایت بخش است. |
نواقصی در پردازش فضایی سیستمهای نیمکره راست مغز وجود دارد.
|
شیوههای تشخیصی و ترمیمی:
از جمله رایجترین شیوههای ارزیابی، آزمونهای غیر رسمی هستند که از تکالیف درسی دانشآموز، جمعآوری میشوند. املا و یا انشاءهای نوشته شده توسط دانشآموز در زمانها و موقعیتهای مختلف، میتواند برای تشخیص انواع مشکلات یاد شده به ما کمک کنند. در ارزیابی خطاهای دانشآموز، میتوانیم طبق سؤالات زیر به دستهبندی بپردازیم:
-
آیا عدم آشنایی دانشآموز با قواعد دستوری، موجب بروز خطا شده است؟
-
آیا بیدقتی در هجی کردن، موجب ایجاد خطا شده است؟
-
آیا دانشآموز میتواند کلمه را خارج از متن به درستی هجی کند؟
-
آیا کلماتی وجود دارند که دانشآموز در متنهای مختلف، آنها را غلط بنویسد؟
-
آیا دانشآموز در یادآوری کلمهها از راهبردهای خاصی استفاده میکند؟
پس از پاسخ دهی به این سؤالات، لازم است الگوهای خطاهای دانشآموزان مشخص شوند. الگوهای خطا را میتوان به چند دسته زیر تقسیم کرد:
-
افزودن حروف غیر ضروری و اضافی به کلمهها
-
خطاهایی که از تلفظ نادرست کلمه ناشی میشوند.
-
وارونه کردن یا نوشتن کلمه از آخر به اول ( شکوهی،پرند،1385)
-
جایگزینی یک حرف به جای حرف دیگر در کلمه؛ اشتباه نوشتن حروف یک صدا به جای همدیگر، مانند: (ز، ذ، ض، ظ).
-
استفاده از کردن از حروف بزرگ به جای حروف کوچک در وسط کلمات
-
اشتباه گرفتن صداها به جای حروف صدادار، مانند: (زوغال به جای زغال)
از آزمونهای رسمی و معتبر، آزمون ایلینویز (I.T.P.A) را میتوان مطرح کرد که بر اساس نظریه ارتباط کلامی آزگود در سال 1975 ساخته شد. این ابزار سنجش، شامل 12 خرده آزمون است که توانایی کودکان عادی 3-10 ساله را از طریق دو کانال اصلی و بر اساس سه فرآیند روانی- زبانی، دریافت، سازماندهی وگویش در دو سطح تجسمی و اتوماتیک ارزشیابی میکند (نادری، نراقی، 1381). از دیگر آزمونها نیز آزمون ادراک بینایی فراستیک است که هم در زمینه تشخیصی و هم از تمرینات ترمیمی آن استفاده میشود.
در نظریههای جدید مرتبط با تدریس نوشتن، تغییرات عمدهای مشاهده میشود که به جای آموزش برای تولید نوشتن، بر فرآیند نوشتن تأکید دارند. چنین رویکردی، کل فرآیندی را که فرد طی آن چیزی را مینویسد در نظر دارد. رویکرد فرآیندی بر استفاده از فرآیندهای تفکر در نوشتن تأکید دارد.
در این رویکرد، دانش آموز تشویق میشود که خودش به این سوالها پاسخ دهد:
-
منظور از نوشتن چیست؟
-
مخاطب ما کیست؟
-
چگونه میتوانیم ایدههایی کسب کنیم؟
-
چگونه آنها را در ذهن بپرورانیم؟ (لرنر،1384)
از جمله تمرینهای قبل از شروع نوشتن برای کودکان شامل تمریناتی است چون:
-
آزادانه بر تخته کلاس هر چه دوست دارد بنویسد یا بکشد. چون بدین طریق میتواند فاصله دست و شانه را با تخته تنظیم کند و به جای تکیه بر ساعد و مچ، از شانه استفاده کند تا انعطاف بیشتری در نوشتن بیابد.
-
از کودک میخواهیم تا با انگشتانش به کمک رنگها نقاش کند یا بنویسد. در این مرحله، مقایسه طرح های کشیده شده با دست راست و چپ، میتواند راهگشای تشخیصی برای ترمیم باشد.
-
کپی کردنهای اشکال هندسی، مانند تمریناتی که در برنامههای ادراک بینایی فراستیگ وجود دارند ( نادری، نراقی، 1381).
از جمله روشهای بسیار موثر ترمیمی دیگر استفاده از روشهای چند حسی در ترمیم است. در این روش، ابتکار خود معلم و یا تسهیلگر بسیار مهم است و مبتنی بر این است که بتواند حروف الفبا و یا کلمات را با به کارگیری حس چندگانه کودک به او بیاموزد. مثل استفاده کردن از خمیر بدون مواد شیمیایی، خمیر تهیه شده از خاک رس، رنگها، شن و.... . وسیله آموزشی سینا، یکی از ابزارهایی است که بدین طریق عمل میکند.
رونالد دی دیویس[1] نیز در روش ترمیمیاش از شیوه تسلطیابی بر نماد برای آموختن حروف و کلمات و هدایت نوشتن کودک استفاده میکند. او میگوید: قصد ما این است که دانشآموز بر نمادها تسلط یابد تا بدین طریق بیش از این دچار گم گشتگی نشود. در این روش از خمیر یا گل تهیه شده از خاک رس برای ساختن حروف استفاده میشود ( دیویس،1384). البته ناگفته نماند که قبل از شروع تسلطیابی بر نماد، دیویس مشاوره خاص و خلاقانهاش را تحت عنوان "موقعیتیابی با کودک" انجام میدهد که در بسیاری از موارد گزارش شده است که اجرای این مشاوره موقعیتیابی، کمک شایانی به اصلاح دست خط کودک کرده و نوشتههایش، خواناتر شده است.
لرنر هم در کتاب ناتواناییهای یادگیری از راهبردهای نوشتن یاد میکند که به نظر میآیدیدآا چنانچه این شیوهها در پی انجام روشهایی چون تسلطیابی بر نماد و یادگیری کامل حروف الفبا اجرا شوند، کمک شایانی به تثبیت یادگیری میکند. از جمله آنها:
-
گفتگوهای نوشتاری: در واقع یک مباحثه دو طرفه است بدون استفاده از زبان
-
دفترچه خاطرات: دانشآموز، ضمن نوشتن یادداشتهای روزمرهاش، نوشتن، توصیف و استفاده از کلمات را تمرین میکند.
-
نوشتههای الگودار: دانشآموز از یک نمونه مثل یک کتاب دوست داشتنی و شیرین، الگو برداری میکند برای نوشتن و به نوشتههایش ساختار صحیحی میدهد.
-
سازمانگرهای ترسیمی: نمودارهای بصری که به اندیشه و مفاهیم سازمان میدهند را به کار میگیرد، مانند سازمانگر ون، کورینک وبالز
-
رایانه و پردازش کلمات (پردازش کلمات با استفاده از رایانه)
-
پیامهای نوشتاری پست الکترونیک ( ایمیل، اساماس و ...) (لرنر،1384).
یکی از روشهای ترمیمی، رویکرد فرآیند- مشاوره است که ردفورد وپارنل در سال 1991 مطرح کردند. در این شیوه، نخستین گام مهم، اختصاص دادن زمان کافی به نوشتن در مدرسه است و به جای اینکه به نوشتن به صورت موضوعی نگاه شود، بیشتر به عنوان یک موضوع فرعی در کنار دیگر موضوعات مطرح میشود. در خصوص رویکرد فرآیند-مشاوره به طور خلاصه میتوان اصول زیر را مطرح کرد:
-
نوشتن را به عنوان یک فرآیند در نظر گرفته و برای مراحل مختلف آن برنامه ریزی میکند.
-
نویسنده میبایست، موضوع تمرینات را خودش انتخاب کند؛ چون روایتهای شخصی، نتایج بهتری را در بردارد.
-
نه تنها معلم بلکه گروه همسالان در کلاس، مخاطب دانشآموز هستند.
-
معلم درباره تک تک نوشتههای دانشآموزان با آنها مشاوره و صحبت میکند.
-
خود معلم نیز باید در کلاس بنویسد (وست وود،1381).